●احساس والد:والد حمایتگر به دیگری مهر و نوازش می دهد و آیا این مهر احساس نیست.
با تشکر از خانم شهلا لوشگانی بابت گردآوری این مطلب
فلسفه اول و اصلی تحلیل رفتار متقابل = من خوبم، تو خوبی؛ فلسفه دوم = همه می توانند فکر کنند؛ فلسفه سوم = پس سرنوشت در دست خودمان است.
اولین گام آزادی پذیرش محدودیت است و سپس فشار آوردن به دیواره های محدودکننده. اولین گام تغییر این است که فرد در سطح خودآگاه درک کند چه چیزی در او نامطلوب است و سپس پذیرش آن و بعد فشار آوردن برای تغییر. دیدن راههای مختلف وجودی خودم و تجربه آنها در سطح خودآگاه و سپس تعادل بین این دو و حرکت به سمت خودشکوفایی و بهبودی، چیزهایی هستند که خود شناسی را با ارزش میکنند
پیش چشمت داشتی شئ ای کبود لاجرم دنیا کبودت می نمود (مولانا)
مطلق گرایی، تعصب، تعمیم افراطی، ترس از شکست، رتبه بندی آدم ها و داشتن پیش فرض ها مانع برخورد با واقعیت می شوند. قدرت فکر کردن یعنی اینکه بتوانم با واقعیت اکنون و اینجای خودم، درونم، روابطم و دنیایی که در آن زندگی می کنم ارتباط مستقیم تری برقرار کنم. اجازه فکر کردن یعنی اعتماد به اندیشه خودمان (بدون تعصب و پیش فرض) تا بتوانیم روند تجزیه و تحلیل و فرآیند بدست آوردن اطلاعات را از راه سالم تجربه کنیم و به نتیجه گیری های درست برسیم که آن نتیجه گیری ها توسط آزمون واقعیت رخ داده است. منظور از پیش فرض این است که من نه به دنیای بیرونی، بلکه به ترس ها، خیالات، نتیجه گیری های خودم به دنیای بیرون، پیش فرض نشان می دهم؛ یعنی چیزی شبیه به پدیده انتقال و تعصب یعنی فرافکنی مسائلم روی دیگران.
مهار فکر نکن در فرد پیش فرض ایجاد می کند و بجای اینکه فکر کنیم از پیام های قدیمی استفاده می کنیم. فکر کردن برای والد حاصل از درون اندازی پدر و مادر و جانشین روانی است که هزاران پیام در مورد زندگی دارند؛ با کودک درونمان دنیا را با مغز هیجانی تجربه می کنیم و میلیون ها نتیجه گیری داریم. و بالغ است که باید دریابد که پیام های والد و نتیجه گیری های کودک برای پاسخ به اکنون و اینجا مناسب است یا خیر. اجازه فکر کردن یعنی تماس با واقعیت => آزمون واقعیت => تجربه های خالص => نیتجه گیری و تمیزگذاری => تشخیص
ما بعنوان کودک اولین باری که شروع به فکر کردن می کنیم بالغ رشدیافته فرد بزرگسال را نداریم. چون بالغ نتیجه عملکرد و رشد مغز است. کودک طبیعی درون ما کنجکاو است و میل به شناخت و کشف دارد و می خواهد راز هر چیز را بداند اما از طریق مغز هیجانی. اینکه محیط چقدر به سوالات کودک پاسخ مثبت دهد و به آن احترام بگذارد همان اجازه فکر کردن است. مشورت کردن، کتاب خواندن، گفتگوی سالم هنگامی که مشکل پیش می آید، احترام به سوالات کودک و پاسخ صحیح به آنها و اجازه سوال پرسیدن به کودک و داشتن دید بالغانه و منطقی و تحلیلی به زندگی، اجازه فکر کردن به کودک می بخشد.
علائم معکوس مهار از نظر روانی سالم نباش:
کسی که ظاهری خشک دارد و بسیار در چارچوب است (مثال: آدم های با نظم و انضباط بالا و بسیار غیرمنعطف) اگر کسی به آن ها نزدیک شود و مقداری آنها را تحریک کند، آنها دچار ترس هایی می شوند که از زمان بچگی داشته اند و به یک باره هیجانات سرکوب شده در ناخودآگاه که وابسته به مهار از نظر روانی سالم نباش است در درون آن ها فعال می شود و دیوانگی در سطح خودآگاه نشان می دهد.
اصولی غیرقابل تغییر درون خود قرار داده و گفتگو پذیر نیستند. رفتار انفعالی پرخاشگر از خود نشان می دهند. یعنی به ظاهر چیزی نمی گویند اما با انفعال خود کفر همه را در می آورد و در عین حال ممکن است کاری کند که همه را به تعارض بندازد. (مثال: در جمع فامیل، فرد خودش را کنار می کشد و با طرح مسئله که "زن خوب کیست؟" دعوا راه می اندازد و عدم سلامت روان را در آن ها با این بازی به جریان می اندازد و بدون اینکه خودش درگیر شود دیوانگی آنها را با لذت تماشا می کند.
مهار فکر نکن:
فکر کردن می تواند انسان را به سمت رشد، صلح، و حل مسئله و بهبود پیش ببرد و باعث تمایز و تفاوت نوع انسان می شود. اجازه فکر کردن یعنی اعتماد به اندیشه های خود و روند تجزیه و تحلیل از راه سالم به منظور تمیزگذاری آزمون واقعیت و تماس با واقعیت از راه عینی. اگر درست به کنجکاوی پروفسور کوچولوی درونمان پاسخ داده شود و شرایط جهت کشف واقعیت برایمان مهیا باشد، در آینده بالغی کارآمد خواهیم داشت که می تواند واقعیت را خوب بشناسد و بفهمد. بالغ سالم همان است که اجازه فکر کردن دارد و می تواند با واقعیت تماس مستقیم برقرار کند. بالغ فرد سالم به دریافت حقیقت شک می کند و اجازه می دهد که تماس با واقعیت برای او عینی تر باشد. وقتی ما اجازه فکر کردن داریم، سنجش واقعیت، سنجشی بدون گرایش و بدون تمایل شخصی خواهد شد. برای اینکه بتوانم خودم را بشناسم، توانایی فکر کردن لازم است و مهار فکر نکن مانع بزرگ برای خودشناسی است.
والد، بالغ و کودک فرد سالم با هم آمیخته نیست. هرگاه بالغ با کودک یا والد آمیخته شود یعنی تصمیمات و پاسخ به واقعیت عینی نیست و درنتیجه ما دچار درگیری با پیش نویس شده ایم.