دانلود رایگان برنامه های دکتر علی بابایی زاد

دانلود رایگان برنامه های دکتر علی بابایی زاد

خلاصه، دانلود رایگان و ارسال پستی مجموعه برنامه های دکتر علی بابایی زاد psychoseries.ir
دانلود رایگان برنامه های دکتر علی بابایی زاد

دانلود رایگان برنامه های دکتر علی بابایی زاد

خلاصه، دانلود رایگان و ارسال پستی مجموعه برنامه های دکتر علی بابایی زاد psychoseries.ir

برنامه اردیبهشت-دکتر علی بابایی زاد-93/10/22

بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار
خیلی از خاطراتی که به یاد می آوریم حاصل برداشت مغز ماست. در روان تحلیل گری ما آنچه که از زمان بچگی یادمان می آید لزوما با واقعیت یکی نیست و از آنجایی که واقعیت برداشت ما از حقیقت است و آن را در ذهن خود واقعی فرض می کنیم و اگر در آن زمان درجه اهمیت آن 10 بوده اما ما 1000 در نظر گرفتیم، نهایتاً روی همان 1000 تکیه می کنیم؛ نه به آن عنوان که حقیقتی رایج در آن زمان بوده، بلکه به عنوانی که آن را حقیقت پنداشتیم و تصمیم گرفتیم و طبق آن تصمیم، روی اکنون و اینجا تاثیر می گذارد. اما حالا که در حال تاثیرگذاری است باید تصمیم را درمان کنیم و دنبال مقصر نگردیم. لازم به ذکر است که پیش نویس حاصل تکرار است، نه یک اتفاق.
اجازه متعلق بودن به ما احساس ریشه دار بودن، احساس امنیت و یکی بودن در رابطه و خانواده مرجع را می دهد. به این معنا که من به عنوان عضو ی کوچک ریشه های خودم را با کل جهان پیرامون احساس می کنم. اولین ارتباطی که در تعلق به آن بدنیا می آییم، ارتباط با مادر است و اگر مادر خوش کوک باشد، نوزاد تجربه ای از تعلق داشتن امن را ثبت می کند. در این صورت حس هم بودی خواهیم داشت، من و دنیای من با هم در تعادلند، من متعلق به دنیا و دیگرانم و به آنچه که احساس تعلق داریم احترام می گذاریم.


احساس تعلق داشتن ما را می برد به سمت احساس ریشه دار بودن، همراهی،هماهنگی و حس انسان دوستی که بسط پیدا میکند به کل طبیعت و جهانی که در آن هستیم.
مهار متعلق نباش ما را میبرد به سمت اینکه ریشه ها را قطع کنیم، مانند غباری در هوا معلق بمانیم، به کسی یا جایی احساس تعلق نکنیم، مایل باشیم تعلقات اولیه خود را ویران کنیم و بچه دار شدن برای ما ترسناک خواهد بود.
حالت معکوس مهار متعلق نباش: تنها تعلق و دیگر هیچ
خود را مرکز جمع قرار می دهیم و همه کارها و برنامه ریزی ها رو انجام می دهیم و خودمان رأساً و شخصاً اقدام می کنیم تا همه ببینند که من حلقه وسط رابطه ام. در عین حال با کسی صمیمی نمی شویم.
بی جهت تعلق ایجاد می کنیم. (مثال: در همه شبکه ها و گروه های مختلف عضو هستیم و فعالیت داریم و با صدها نفر مشارکت داریم)
دانلود فایل صوتی

برنامه اردیبهشت-دکتر علی بابایی زاد-93/10/15

مهار نزدیک نباش:

از دیدگاه روانشناسی وجودگرا، ترس از مرگ بخاطر زندگی نکرده است. خودشناسی دنیای کوچکی از جهان بزرگ روانشناسی است و از این جهت اهمیت پیدا می‌کند که فرصت عجیب و زیبای زندگی کردن را با تمام ناراحتی هایش و با تمام خوشی هایش از دست ندهیم.

حسادت: در واقع حسادت عام است و تحت خودآگاه صورت می گیرد. حس ناخودآگاهی که می گوید در برابر او بازنده ام و در مرحله قبل آن با او رقابت کرده ام که احساس بازندگی دارم. من زمانی به دوستم حسادت می کنم که از او باخته ام و ناامید و ناکام هستم. دلیل بوجود آمدن این حس مهارهایی چون موفق نباش، نزدیک نباش و وجود نداشته باش است.

شخصی که دچار مهار نزدیک نباش است از طرفی با میل خودآگاه در پی ایجاد رابطه است و از طرف دیگر در کششی عمیق و بازدارنده در سطح ناخودآگاه بواسطه این مهار عقب کشیده می شود. بنابراین در تعارض بین خودآگاه و ناخودآگاه، هیجانات منفی را تجربه می کند و نهایتاً اگر خودشناسی نکند با بهانه تراشی از رابطه بیرون می آید.

مهار نزدیک نباش می تواند مهار ثانویه باشد و مهار اصلی مهم نباش، وجود نداشته باش، بچه نباش یا احساس نکن باشد. در حالت های رو به بالای مهار نزدیک نباش علائم را بصورت مستقیم تجربه می کنیم ولی در حالت رو به پایین با مکانیسم دفاعی سرکوب، انکار و واکنش وارونه "ایجاد رابطه، نزدیک شدن و دیگر هیچ" را انتخاب می کنیم. در این حالت فرد به فرد مقابل می چسبید و جایی برای فضاهای شخصی باقی نمی گذارد و با بیش مسئولیتی که در او ایجاد می کند باعث می شود او کنار بکشد و تنهایی نتیجه نهایی آن خواهد شد.

نظام ارزشی ارتباطی خاص تعیین می کند بالغ غیر آلوده من (عدم آمیختگی با والد و کودک) با چه کسی و با چه تفکری وارد رابطه شود. اما گاهی اوقات هوش عاطفی مطرح می شود. مهارهای مهم نباش، نزدیک نباش، متعلق نباش و بچه نباش هوش عاطفی را پایین می آورد و مانع ایجاد رابطه خوب می شود.


دانلود فایل صوتی


برنامه اردیبهشت-دکتر علی بابایی زاد- 93/10/08


مهار نزدیک نباش


نزدیک بودن به دیگران یعنی اینکه ما چقدر بتوانیم احساس صمیمیت کنیم، به آنها نزدیک شویم و بتوانیم تعیین کنیم چه کسی تا چه حد و چگونه به ما نزدیک شود. برای نزدیک شدن ابتدا باید رابطه مناسب را تشخیص و در مرحله بعد تشکیل دهیم و اعتماد نامشروط ایجاد کنیم و بتوانیم نزدیک شویم و در طی این نزدیک شدن صمیمیت، دوست داشتن و دوست داشته شدن را تجربه کنیم.

از دیدگاه ابراهام مازلو نیاز اول که بین تمامی انسان ها مشترک است نیازهای زیستی است، سپس نیاز به امنیت و نیاز به تعلق و ارتباط. کسی که دچار مهار نزدیک نباش است در پایین ترین پله های رشدی باقی می ماند و اگر آن را حل و فصل نکند تمام زندگی درگیر ارتباط است و چون نمی تواند ارتباط راحت و صمیمی و امنی ایجاد کند مدام دنبال تجربه آن است. فردی که نزدیک نباش دارد نمی تواند با دیگران احساس همدلی کند، نمی تواند ارتباط صمیمی ایجاد کند و مدام نگران و مضطرب است و افکار شک و سوء ظن دارد. ممکن است ناخودآگاه به سمت رابطه ای پیش برود که راه بجایی ندارد. یا عاشق کسانی می شود که خیانتگر هستند یا خودش بهانه پیدا میکند تا رابطه را کنار بگذارد و لیستی بلند بالایی پیدا می کند از دلایلی که فرد مقابل لیاقت و جنبه ارتباط ندارد و اعتماد به او کاملا بیجاست. این چنین فردی استعداد عجیبی در ایجاد ارتباط راه دور دارد. ممکن است وقتی به دیگران نزدیک می شود، همزمان رابطه دیگری آغاز کند که هیچکدام به صمیمیت ختم نمی شود. از خانواده با گسلش عاطفی (Emotional Cut off) جدا می شود و با کسی وارد رابطه می شود که بسیار متفاوت و خاص است.

کسی که اجازه نزدیک بودن دارد، می تواند رابطه خوب را تشخیص دهد و احساس صیممیت و همدلی را تجربه کند. می تواند هم تبادل صمیمی (که می توان با همه داشت) و هم رابطه صمیمی (که نیازمند وقت مشترک و همراهی و همگامی می باشد و تعداد آن محدود است.) برقرار کند.


پله های ایجاد رابطه:


سبب شناسی:

  • پدر و مادری که رفتار هیجانی و تکانشی دارند و غیر قابل پیش بینی هستند.
  • پدر و مادری که خشم خود را منتقل می کنند.
  • پدر و مادری که بزرگ نباش دارند و کودک مآب اند.
  • پدر و مادری که پیام هایی ازین قبیل به فرزند خود می دهند: ما تو رو نمی خواستیم، تو بدشگون بودی، تو باعث دردسری، اگر بیایی دور و برم حسابتو می رسم.
  • پدر و مادری که با طلاق و تنش از هم جدا می شوند.


دانلود فایل صوتی

برنامه اردیبهشت-دکتر علی بابایی زاد-93/10/01

همگی ما می توانیم مهم بودن خود را تجربه کنبم و کسی بشویم که قراربوده بشویم و در راه خود شکوفایی و تحقق خود از بودنمان لذت ببریم و به آنچه که طالبش هستیم برسیم.

فردی که دچار مهار مهم نباش است دائماً از اضطراب اینکه من دوست داشتنی نیستم رنج می برد و چشم به تایید دیگران دارد. او نمیتواند از خود ابراز و سبک زندگی داشته باشد و نمی تواند در رابطه رهبری کند و چشم به این دارد که محیط او را به کدام سمت می کشد. از درون احساس حقارت و ضعف می کند چون برای خود اهمیتی قائل نیست، در برآورده کردن نیازهای خود دچار مشکل است.

سبب شناسی:

پدر و مادری که نیاز فرزند را نمی بینند و از لحاظ اقتصادی و یا میل به پیشرفت خیلی مشغولند.

پدر و مادری که با هم در جنگند.

پدر و مادری نابالغ و هیجان زده هستند.

پدر و مادری که کودک مآب هستند.

پدر و مادری که مهار بزرگ نباش دارند.

پدر و مادری که دچار مهار مهم نباش هستند، به فرزند خود مهار بزرگ نباش می دهند تا با دیدن احتیاج فرزند به آنها احساس مهم بودن کنند.

فرد نمی تواند خود را متحقق کند چون خود را لایق خوشبختی و شکوفایی نمی بیند و به سمت مهرطلبی، تائیدطلبی، کناره گیری و عزلت نشینی می رود. عزت نفسش را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث می شود درون خود احساس حقارت کند. ولی این مهار می تواند در ما توسط مکانیزم دفاعی ناخودآگاه (سرکوب، انکار و واکنش وارونه) خود را برعکس نشان دهد. (مثال: معمولاً زیر غرور، خودپسندی و خودشیفتگی؛ مهم نباش معکوس وجود دارد.)

قرارداد SMART:  

با خود عهد ببندم که خود را ابراز کنم. مثلاً در یک جمع خانوادگی صحبت کنم.



دانلود فایل صوتی


برنامه اردیبهشت-دکتر علی بابایی زاد- 93/09/17

موضوع:شخصیت و برداشت ما از واقعیت: پیش نویس زندگی - قسمت نوزدهم

مهم نباش: یعنی در سطح مغز هیجانی در دوران کودکی به این نتیجه رسیدیم که آنقدر هم که باید مهم نیستیم. این دقیقا نقطه مقابل عزت نفس است که پایه همه چیز است. عزت نفس یعنی اینکه خودم را نامشروط بپذیرم، خودم را دوست داشته باشم و در جهت رشد ویژگی های مثبت به راههای مثبت قدم می گذارم. کسی که اجازه مهم بودن و دیده شدن را دارد، عزت نفس او از پایه های خوبی برخوردار است. وقتی عزت نفس داریم می توانیم مهم بودن را بپذیریم و نوازش ها را قبول کنیم و بر عکس کسی که مهار مهم نباش دارد، هنگامی که مورد توجه قرار می گیرد، سریعا می خواهد فرار کند و فکر می کند که به او دروغ می گویند. از سوی دیگر عزت نفس با شادی توام است. افرادی که عزت نفس بهتری دارند زندگی شادتری دارند و وجود خود را در این دنیا مغتنم می شمارند و در عین حال به خود اجازه می دهند مورد توجه فردی خاص قرار بگیرند. نیازهای خود را می شناسند و خواسته های خود را می دانند. می توانند آرزوهای بزرگ کنند و راحت تر به دیگران نزدیک می شودند و فردی خود شکوفا هستند و وارد هرکاری نمی شود و با هر کسی دوست نمی شود و از خود محافظت می کند و بحران های زمانی زندگی خود را شادمانه و با تعادل پشت سر می گذارد. برعکس کسی که دچار مهار مهم نباش است، تایید طلب و بی هویت می شود و در بحران های زمانی زندگی خود درگیر می شود و فاجعه می سازد.

غرور: واکنشی وارونه به مکانیسم دفاعی ناخودآگاه می باشد که در تضاد با آنچه در درون ما سرکوب شده است. (Reaction Formation) انسان مغرور باید مدام با کارهایی که می کند، موقعیت هایی که ایجاد کرده و القابی که دارد، دیده شود. در حقیقت عزت نفس او خدشه دار است و باید توسط عوامل بیرونی دیده شود و روی آن ها بیش از حد تاکید دارد.

برنامه اردیبهشت-دکتر علی بابایی زاد- 93/09/10

موضوع:شخصیت و برداشت ما از واقعیت: پیش نویس زندگی - قسمت هجدهم


موفق نباش یک الگوی ذهنی سطح هیجانی و احساسی در سطح کودک است که مانع رسیدن ما به آنچه می خواهیم می شود. موفق نباش می تواند در ارتباطات خودش را نشان دهد. می تواند با مهارهایی مثل نزدیک نباش، متعلق نباش و خودت نباش همراه باشد و نتیجتاً ارتباطات ما را به سمت تباهی بکشاند. همچنین موفق نباش در ارتباط با شغل همراه با مهم نباش می تواند باعث از دست کشیدن از کار شود و در شیوه برخود با سلامت نیز مرتبط می باشد.

موفق نباش در حالت معکوس: از بیرون آدم موفقی  بنظر می رسد ولی از درون احساس رضایت ندارد و دائما مضطرب است و تلاش بسیاری برای موفقیت تام در هر زمینه ای انجام می دهد. این چنین فردی برعکس آنچه در سطح ناخودآگاه سرکوب شده، در سطح خودآگاه فکر و احساس می کند و می خواهد اثبات کند که بهترین، بی اشتباه ترین و موفق ترین است.

قرارداد درمانی: روشی برای تغییر از طریق بالغ بصورتی که فرد قرارداد واضح و مشخصی را برای فعالیتی مشخص تعیین می کند تا به موفقیت نسبی برسد و خود را متعهد می کند تا کار را به پایان برساند. قرارداد باید گام به گام و پله به پله باشد. ابتدا فرد نیازها و خواسته ها و پس از آن مدت و میزان انجام فعالیت مرتبط با آن خواسته و محدوده زمانی انجام آن  را مشخص می نماید و گام های بعدی را تعریف می کند و پس از گذراندن عملی مراحل کوچک و دریافت پاداش مربوطه، به مرور به خود باوری و جدیت لازم جهت استمرار و پیگیری اهداف خود نائل خواهد آمد.

درمان با تصمیم گیری مجدد(Redecision Therapy):

در این روش که توسط متخصص بر روی فرد قابل انجام می باشد، روان درمانگر به سطح هیجانی کودک رفته و با بازیابی خاطرات مرتبط با مهار مربوطه و جایگزینی تصمیم ناکام کننده با تصمیم جدید سعی در تغییر باور فرد نسبت به عملکرد خود می کند.

نظریه شغلی-تحصیلی جان هالند:

یکی از نظریه های شغلی تحصیلی نظریه جان هالند(John Holland) است که افراد را در یکی از شش تیپ، واقع‌ گرا، معنوی (جستجوگر)، هنری، اجتماعی، متهور، و قراردادی طبقه‌ بندی کرده است. 


1- دانشمند و تحلیل گر (علاقمند به کارهای علمی) در مقابل متهور (علاقمند به کارهای بازاری و پر ریسک)

2- هنرمند (علاقمند به بروز خلاقیت) در مقابل سنتی ( علاقمند به کارهایی در قالب و چارچوب: حسابداری)

3- اجتماعی (علاقمند به کار در اجتماع: مشاور) در مقابل واقع گرا (علاقمند به کار با ماشین و ابزار:مکانیکی)


این تیپ شناسی با انجام تست امکانپذیر است. از طریق لینک زیر میتوانید بعد از انجام تست خلاصه ای از نتایج را به زبان انگلیسی دریافت کنید:  

http://personality-testing.info/tests/RIASEC.php 


دانلود فایل صوتی  

 

 

برنامه اردیبهشت-دکتر علی بابایی زاد- 93/09/03

موضوع:شخصیت و برداشت ما از واقعیت: پیش نویس زندگی - قسمت هفدهم 

 

موفق بودن یعنی رسیدن به هدف و خواسته خود و در نهایت داشتن احساس رضایت از آن. بنابراین باید بدانیم چه می خواهیم، سپس هدف گذاری کنیم و بتوانیم بهدف خود برسیم و در نهایت احساس رضایت داشته باشیم. (مثال: اگر کودک در چشمان والدین خود دائما اشتباه کند، کودک نسبت به عملکرد خود دچار شک و تردید می شود و اعتماد بنفس خود را از دست می دهد.)

عزت نفس، اجازه خود بودن و وجود داشتن است و با بودن ما در تماس است؛ اما اعتماد بنفس موردی است. مانند زمین حاصلخیزی که آماده کاشتن هرچیزی باشد. زمین حاصلخیز: عزت نفس کاشتن محصول: اعتماد بنفس.

فردی که دچار مهار موفق نباش است آنقدر از شکست میترسد که کاری را شروع نمی کند؛ فکرمی کند کار را باید انجام می داده و کار او مهم نیست؛ خودش را دست کم می گیرد؛ فکر می کند اگر از کار خود احساس رضایت داشته باشد در ادامه کار دیگری انجام نخواهد داد؛ اگر به موفقیت برسد احساس رضایت ندارد؛ ازین شاخه به اون شاخه می پرد؛ از موفقیت ترس دارد چون باید خلاف پیام های والد و علیه خود عمل کند. چنین فردی در فضایی بزرگ شده که هر مهارت و کاری که می خواهد انجام دهد، هر واکنشی که می خواهد نشان دهد، از جانب والدین با رفتارهایی روبرو می شود که نشان می دهد موفق نشده است. (مثال: از اشتباه اندک کودک خود فاجعه می سازند. در واکنش به کار کودک می گویند: زحمتتو که کشیدی دیگه ولش کن؛ نمیتونی، بده من انجام بدم؛ بقیه بهتر از تو می دونن؛ همیشه خرابکاری. دادن پیام هایی از قبیل: آدمای پولدار آدم های خوبی نیستن، دانشمندها آدمهای پرافاده ای هستند.

 


دانلود فایل صوتی


برنامه اردیبهشت-دکتر علی بابایی زاد- 93/08/26

موضوع:شخصیت و برداشت ما از واقعیت: پیش نویس زندگی - قسمت شانزدهم 

    

غلبه به مهار بزرگ نباش:

نمی توان انتظار داشت فردی که دچار مهار بزرگ نباش است، مسئولیت بزرگ بپذیرد چون در پی پذیرفتن مسئولیت فرو خواهد ریخت. برای غلبه به این مهار، می بایست خود فرد برای تغییر اعلام آمادگی کند، هدف گذاری کند و برای رسیدن به هدف مسئولیت بپذیرد و ببیند که می تواند متناسب با سن خود عمل کند و فعالیت هایی را برای خود انتخاب کند و بطور مستقل تصمیم گیری کند و آنها را انجام دهد. (مثال: پسری که هیچ کاری جز پای کامپیوتر نشستن انجام نمی دهد و دلیل تراشی می کند تا خودش را در وضعیت کودک نابالغ رها شده از هرگونه مسئولیت نگه دارد.)

مهار بزرگ نباش ممکن است اعتراضی به نوع والد باشد و مهار وجود نداشته باش، مهار اصلی او باشد. به این معنا که عدم مسئولیت پذیری و سایر نشانه های مهار بزرگ نباش، تنها نشانه های ثانویه هستند. (مثال: فرد با مکانیزم والد گریزی و والد ستیزی با خود می گوید شما والدین بودین که باعث شدید من افسرده باشم پس من کاری نمی کنم تا بفهمید چقدر زجر کشیده ام، پس مسئولید که عذاب بکشید چون من رو در فضایی بوجود آوردید که جز اضطراب، درد، ناراحتی، خشم، ترس و بیچارگی چیزی نصیب من نشده است.)

در اکثر مواقع آن چیزی که به عنوان کمک به فرد انجام می شود، منطقی سازی موضوع است و این خودش ضربه بزرگی برای محکم کردن ساز و کارهای دفاعی فرد برای ماندن در وضعیت نامطلوب و حرکت نکردن است. (ساز و کار دفاعی یعنی از مکانیزم دفاعی ناخودآگاه خود استفاده کنم و دلیل اصلی را نبینم و با سرکوب، انکار، واکنش وارونه، توجیه و دلیل تراشی خودم را در وضعیت نامطلوب ولی امن و قابل پیش بینی نگه دارم.) برای غلبه به این مهار باید به سطح ناخودآگاه و لایه هیجانی موضوع و سطح کودک او رفت. باید نسبت به دوران کودکی بینش پیدا کرد و سپس برای حرکت به سمت تغییر باید بفهمد چه چیزی از نظر هیجانی مانع او برای رسیدن به موفقیت است.

فرد دچار مهار بزرگ نباش دوست دارد کس دیگری بجای او تصمیم بگیرد. دیکته کردن و تصمیم گرفتن بجای او خیانت به آن فرد است چون او را در جایگاه کودکی که نمی داند نگه می دارد و مهار بزرگ نباش را در او تقویت می کند. برای کمک به او باید مسئولیت پذیری در او را تقویت و اتکا را کم کرد.  

 

مهار موفق نباش:  Don't Succeed

    

 اینکه ما خود را موفق نمی بینیم با می بینیم بستگی دارد به اینکه با چه پدر و مادری بزرگ شده ایم؟ آیا همه کارهای ما از نظر آنها دارای ایراد است؟ مدام ناکامل هستیم و باعث سرشکستگی هستیم؟ این اجازه یا مهار زیر یک ماهگی به نوزاد داده می شود. کودک در ماه اولیه تفاوت خود را با دنیا می فهمد و در می یابد که من وجود دارم و از دنیا جدا هستم. در مرحله یک تا شش ماهگی ما با مادر موجودی واحد هستیم بنام مابودنی(usness). نوزاد با مادر هم زیستی بهنجار دارد و نیازهای خود را با گریه به مادر اعلام می کند و اگر مادر نیازهای او را بی واسطه، با مهر و آرامش و بدون اضطراب برآورده کند، اولین تجربه نوع انسان از من می توانم در سطح ناخودآگاه و هیجانی در ذهن نوزاد شکل می گیرد. 

 

 

 

 

برنامه اردیبهشت-دکتر علی بابایی زاد- 93/08/19

موضوع:شخصیت و برداشت ما از واقعیت: پیش نویس زندگی - قسمت پانزدهم 

  

فردی که به "بزرگ نباش" دچار است، نیازمند دیگریست که بسیار به عشق تعبیر می شود. عشق ارضاء نیازهاست و اگر آن نیاز مرضی باشد، عشق حاصل از آن نیز مرضی خواهد بود. این افراد دنبال کسی میگردند که بجای آنها تصمیم بگیرد، بجای آنها مسئولیت بپذیرد، بجای او با دیگران صحبت کند، برای او برنامه ریزی کند و از او حمایت کند. فرزند اینچنین والدینی ممکن است دچار مهار بچه نباش شوند. 

چسبندگی عصبی: دو نفر با مهار بزرگ نباش و دیگری بچه نباش با زبان بدن بهم سیگنال می دهند، بعد از ورود به رابطه در هم گیر می افتند که این یک رابطه عصبی خواهد بود و این اختلال را به نسل بعد خود هم منتقل می کنند.

زندگی پر از کامیابی و ناکامی ست. اگر می خواهیم به سمت کامیابی برویم، نیاز داریم تا مسئولیت زندگی را بپذیریم و بالغانه به سمت چیزی که می خواهیم حرکت کنیم و هیچ کس مسئول بدبختی و خوشبختی ما نیست.

اضطراب جدایی، فردیت یابی: وقتی کودک دو ساله می خواهد از مادر خود که از نظر فیزیکی و روانی وابسته است، جدا شود، دچار اضطراب خواهد شد. با غلبه به این اضطراب می توان به فردیت دست پیدا کرد. وقتی ما به بهانه اینکه فرزندمان نمی داند، نمی تواند و... به او اجازه نمی دهیم از وابستگی های ناخواسته رها شود و امکان تجربه و رشد به او نمی دهیم، فرزندمان وابسته باقی می ماند و توان تصمیم گیری را از دست می دهد و نمی تواند اضطراب جدایی فردیت یابی را تحمل کند. 

  

درمان مهار بزرگ نباش فرزند: تمرین خود مختاری

به کودک خود مسئولیت متناسب با سن او بدهیم و او را در انجام مسئولیتهایش تشویق کنیم و در تصمیم گیری ها استقلال او را مد نظر قرار دهیم.


دانلود فایل صوتی

برنامه اردیبهشت-دکتر علی بابایی زاد- 93/08/05

موضوع:شخصیت و برداشت ما از واقعیت: پیش نویس زندگی - قسمت چهاردهم


خلاصه برنامه اردیبهشت - دکتر علی بابایی زاد -  93/08/05

قرارداد درمانی مهار بچه نباش:
فردی با مهار بچه نباش می تواند با استفاده از علائم متوجه وجود مهار در خود شده و پس از سبب شناسی و آشنایی با چگونگی پیدایش مهار در جهت ایجاد تغییر و تبدیل مهار به اجازه در خود تلاش کند.
شخصی با مهار بچه نباش شخصی است که شادی، لذت بردن، ارتباط با دیگران، خود جوش، خود انگیخته بودن و پذیرش نامشروط خود در او بسیار محدود شده است.
برای درمان باید در درون خود جستجو کرد و دید چرا کودک درون آنقدر که باید، خود را نشان نمی دهد. یا به بیان دیگر چه عواملی باعث می شود فرد احساسات و هیجاناتش را بیان نکند، از زندگی لذت نبرد یا در عین توانایی مدام خود را محدود کند.
در ابتدا باید در ذهن تعریف شادی، لذت و ارتباط را جستجو و مشخص کرد. برای مثال برای فردی ممکن است شادی مساوی با سطحی بودن، لذت مساوی با احساس گناه و ارتباط با دیگران مساوی با طرد شدگی باشد.
این تعاریف غلط، همان پیام های والدی هستند که فرد با تجارب حسی و بعدها کلامی توسط والدین یا جانشین روانی آن ها، با مغز هیجانی خود نتیجه گیری و ثبت کرده و در بزرگسالی مغز به صورت تحت خودآگاه آن را به دقت اجرا می کند.
پس از یافتن تعاریف(پیام های والد) می بایست آن ها را با بالغ خود مورد بررسی قرار داد و  آن پیام هایی که معیوب و غلط می باشند را با پیام های جدیدی که در بردارنده بهترین پاسخ به واقعیت اکنون و اینجا می باشد، جایگزین نمود.
همچنین باید اجازه هایی به کودک درون داده شود. اجازه هایی که در آن شادی و لذت به صورت خودانگیخته باشد. برای مثال فرد اجازه "یک نصف روز زنده باد خودم" را به خود بدهد. به خود اجازه بدهد آن رنگی را بپوشد که دوست دارد، احساسات خود را ابراز کند، خود را بیان کند و اجازه رها تر بودن را برای خود صادر کند.
تمامی این اقدامات بهتر است در قالب یک قرارداد SMART صورت گیرد. قرارداد SMART قراردادی است ویژه من، قابل انجام، منطقی، می توانم مقدار انجام آن در یک روز  اندازه بگیرم و دارای محدوده زمانی می باشد.
چنانچه فرد سال ها به کودک درون خود رسیدگی نکرده باشد و پس از آگاهی از آن با احساس اجحافی که به خاطر از دست دادن زمان و لذت نبردن پیدا کند، یکباره سعی در جبران آن با رسیدگی افراطی به کودک درون خود بکند و زندگی کودکانه و خودخواهانه را در پیش گیرد، این رفتار واکنش وارونه نام دارد، مکانیسم دفاعی محسوب می شود و هیچ کمکی به حل اساسی مشکل و درمان نخواهد کرد.
مهار چهارم، بزرگ نباش:
فردی با مهار بزرگ نباش در لایه عمیقی از کودک خود می خواهد که کودک و نابالغ باقی بماند. توانایی پذیرش مسئولیت را ندارد. در حالی که از نظر سنی بزرگ شده و می بایست همانند فردی بالغ عمل کند، رفتاری کودکانه دارد و نیازمند مورد مراقبت قرار گرفتن می باشد.
وقتی از بزرگ بودن صحبت می شود یعنی فرد می تواند مسئولیت بپذیرد، از دیگران حمایت کند، بلوغ و پختگی داشته باشد و فردی قابل اتکا باشد، بر سر قول و تعهدات خود باقی بماند. از اینکه دیگران به او نیاز دارند کلافه نمی شود و می تواند حضوری مسئولانه در موقعیت های مختلف داشته باشد.
عوامل بوجود آورنده مهار بزرگ نباش:

  • پدر و مادر مضطرب: پدر و مادری با اضطراب بالا مدام نگران فرزند خود می باشند و با بیش حمایتگری های خود سعی در مراقبت افراطی از او می نمایند و او را از خطرهای احتمالی دور نگه می دارند و کلیه امور شخصی و جزئی او را در دست می گیرند. این پدر و مادر به فرزند خود اجازه طی کردن دوره فردیت یابی را نداده اند و او را همواره به خود وابسته و محدود نگه داشته اند.
  • پدر و مادر کمال طلب: فرد کمال طلب مدام دنبال گوشه های لبپر می باشد. مدام نگران است که همه چیز خوب و بی نقص انجام نشود. این چنین پدر و مادری نمی توانند به فرزندشان اجازه تفویض اختیار بدهند و همه امور حتی امور شخصی او را برای اینکه بدون نقص انجام شود، خودشان انجام می دهند و در کودک خود مهار بزرگ نباش را ایجاد می کنند.

دانلود فایل صوتی