رانه ی کامل باش (Be Perfect)
مهارها در درون ما به عنوان تصمیم گیری های هیجانی مانع زندگی شاد وعاشقانه هستند بنابراین لازم است که کنترل شوند ولی نه بوسیله ی رانه ها! رانه هایی که برای نادیده گرفتن اضطراب حاصل از مهارها٬ بعنوان پیام هایی که از محیط دریافت می کنیم که کاملا نتیجه ی آموزش ویا تربیت نابجاست ٬مانع خودشکوفایی می شوند همچنین حضوردریک رانه سبب تقویت پیش نویس می شود.
درمورد رانه ی " کامل باش " بقای فرد ویاکنترل اضطراب او مشروط به بی نقص بودن اوست.
این رانه با تحقق خود و حرکت بسوی کمال متفاوت است . تحقق خود در روند همه یا هیچ (صفریا یک ) ومعطوف به هدف نیست. " کامل باش " عملکردی است برای کنترل اضطراب و معطوف به موقعیت درواقع نوعی مکانیسم دفاعی ناخودآگاه است.
شکل گیری رانه ی "کامل باش"
رانه ی " کامل باش " دردرون کودکی که تحت رفتار والدین یا شرایط موجود (مثلا نیازهایش دیده نشده یا ترتیب تولدش به شکلی بوده که مورد توجه قرار نگرفته یا تحت تاثیر جنسیتش در بستری که متولد شده تحقیر شده است یا پدرومادرآنقدردرگیر بودند که به او توجه نکرده اند یا شاهد دعوای والدین بوده ) مهار "نزدیک نباش" ویا "مهم نباش" ویا "وجود نداشته باش" را دارد ودرصورت داشتن عملکردی بی نقص بشدت مورد توجه پدر٬ مادر یاجانشین روانی آنها قرارمی گیرد (نوازشهایی وابسته به انجام او) ویا بواسطه ی مشاهده ی یادگیرانه از پدر ومادری که خود رانه ی " کامل باش " را دارند شکل می گیرد٬ در چنین شرایطی کودک یاد می گیرد که "- ترین" وسیله ایست برای بقا!! کودکی که مهاردر درون او شکل گرفته با یک درد درونی زندگی می کند که برایش رنج آور است بنابراین تصمیم می گیرد با کامل بودن روی این درد درونی را بپوشاند.
تفکرات مربوط به رانه ی " کامل باش "
فرد کمال طلب پیرو نگاه همه خوب یاهمه بد ٬همه یا هیچ وصفرویکی است.همه چیز باید کامل باشد.
من خوبم اگر کامل باشم .
وقتی بی نقص باشم دیگران منو دوست دارن .
اگر کسی از من اشتباهی ببینه طرد خواهم شد.
اگر موضوع یا موقعیتی بهترین نباشه دیگران راجع به آدم حرف بد میزنن.
آدمهایی که اشتباه میکنن از ارزش می افتن.
هیجانات مربوط به رانه ی " کامل باش "
اگر چیزی کامل نباشد نسبت به آن احساس بر انگیختگی پیدا کرده و آن را کنار می گذارد وممکن است با دیگران بازی عیب جو را آغاز کند( تو بدی من خوبم ) در صورت ادامه ی این روند در طول زمان فرد دچار خودشیفتگی (Narcissism) می شود در واقع ازاین پوسته ی خود شیفتگی برای ندیدن حقارتهای درونش استفاده می کند.
احساس رضایت فرد در مورد خود نیزصرفا تحت تاثیر بی نقص بودن اتفاق می افتد.مادامی که فکر می کند کامل ترین است حال خوبی را تجربه می کند.
آیا کاملترین وجود دارد؟؟
هیچ موقعیت کاملی وجود ندارد هرگز ما نسبت به خودمان و آنچه که هستیم کامل نیستیم . ما سعی می کنیم تحقق خود داشته باشیم و بهتر شویم ( شخص فرارونده در حال بهتر شدن است ). درهر شرایطی برای بهترین بودن نهایت تلاشمان را می کنیم ولی بیاد داشته باشیم که کاری که انجام می دهیم کاملترین نیست.
تاثیر رانه ی " کامل باش " روی زبان بدن
زبان بدن شسته رفته ومرتبی دارند. هنگام صحبت کردن در کنار کلام برای نشان دادن مقصودشان خیلی از زبان بدن استفاده می کنند.
تاثیر رانه ی " کامل باش " در رفتار
کاررا سخت می کنند ودر نهایت احساس رضایت نمی کنند بدلیل وجود گوشه های لب پر و یا بدلیل عدم دریافت تایید کافی احساس نقص در عملکرد خود می کنند.
در برابر انتقاد یا با خودشان بد می شوند ویا با منتقد.
افرادی که اختلال وسواس دارند درکنار زمینه ی ژنتیکی وزیستی تحت تاثیر رانه ی "کامل باش" هم هستند.
OCD (Obsessive-Compulsive Disorder) وسواس فکری یا عملی تکرار برای مطمئن شدن از بی نقص بودن مسئله است.
شکل گیری مهار: بخش اعظم مهاردر مرحله ی غیر کلامی (پیش کلامی - زیر1 یا2 سالگی ) درما شکل می گیرد وبعد درمرحله ی کلامی با توجه به پیامهایی که دریافت می کنیم در درون ما متبلور (Crystallize) می شود.تصمیمی که منجر به شکل گیری مهار می شود در سطح تحت ناخودآگاه وبیشتر ناخودآگاه است وما خیلی از آن آگاه نیستیم.
فعال شدن مهار: ما همیشه درگیر پیش نویس نیستیم.تحت تاثیر فشارجسمی ٬روانی ٬عاطفی ٬شغلی ٬تحصیلی (هر آنچه که به عنوان تنش (Tension) آن را تجربه میکنیم ) زمان انتخابهای مهم وموقعیتهای حساس درما اضطراب بوجود می آید اضطرابی حاصل جابجایی آن موقع و آنجا با برداشت ما از واقعیت اکنون واینجا که مارا درگیر پیش نویس می کند.
ممکن است درگیرپیش نویس شدن جنبه ی ارتباطی داشته باشد و در ارتباط با افراد خاصی ویا وابسته به موقعیت خاصی ما را درگیر کند.بستگی به این دارد که تصمیم پیش نویسی را در زمان کودکی در چه شرایطی اتخاذ کرده ایم.
(فرد خود یافته که خرد را تجربه میکند تحت فشار بالا پیش نویس را تجربه نمی کند درحالیکه فرد نوروتیک وعصبی که دوران کودکی پرتلاطمی داشته و یا خود را نمی شناسد با کوچکترین فشاری درگیر پیش نویس می شود. این فرد با خودشناسی ( من چه کسی هستم ؟ اجزای روانیم چی هستن؟ منشاء هیجاناتم از کجاست؟) وآموزشی که به خود می دهد تا آن موقع و آنجا را با اکنون واینجا جابجا نکند کم کم و به آهستگی در فشارهای بالاتر هنوز در حالت روانی مناسب است ودرگیر پیش نویس نمی شود.)
فعال شدن رانه: 0.5 تا 1 ثانیه طول می کشد تا رانه ی اصلی ما برای پوشاندن مهار فعال شود که حاصل آلودگی بالغ به والد است وما رادر تعادل روانی ناسالم ومرضی نگه می دارد. بدون آگاهی وآموزش و نهایتا آلودگی زدایی (Decontamination) درزندگی عادی احساس بدی از دلهره ٬ اضطراب ٬ ناخوبی و حال بد را تجربه می کنیم.
"آموزش بهترین چیزی است که می تواند عقل را از نادرستی ها پاک کند." (امام علی علیه السلام)
صائق های زیستی یا غریزه ی زندگی و مرگ که ما با آنها بدنیا می آییم متفاوت از رانه ها هستند. تعامل بین غریزه ی زندگی و مرگ همچون هوای سرد وگرم که باهم جابجا شده وتولید باد را به همراه دارند در ما انرژی حیات ایجاد می کنند. (هیچگاه غریزه ی مرگ برزندگی غلبه پیدا نمی کند مگر زمان مرگ واقعی).
انسان برای بقا نیاز به نوازش دارد نوازش غذای روزانه و واحدی از شناخته شدن است بهمین دلیل نوازش غیر مشروط بطور دائم باید وجود داشته باشد رانه ها نوازش های مشروطی است جهت تامین بقا البته هر نوازش مشروطی نامناسب نیست تربیت ومتمدن شدن وبروز رفتار مناسب واتیکت نتیجه ی نوازشهای مشروط است به شرطی که نوازشهای غیر مشروط بطور دائم نسبت به بودن (being) کودک وجود داشته باشدونوازشهای مشروط با توجه به کارها (Doing) کودک زیاد یا کم شوند."بودن" و "انجام دادن" با هم متفاوتند.در مسئله ی تربیت ٬ رفتار کودک مورد نقد قرار می گیرد نه وجود او.
با تشکر از خانم نازنین سادات ملکوتی بابت گردآوری این مطلب
دلایل مقاومت در مسیر تغییر
درمسیر تغییرچندین نوع ترس٬ تنش و نگرانی در درون ما بوجود می آید که سبب مقاومت دربرابر تغییر هستند.
- احساس اصلی
یکی از دلایل مقاومت و کنار کشیدن در روند تغییر عدم علاقه ی ما برای نفوذ به سطح احساسی خود و شناخت احساس است. بهتر است احساس اصلی خود را بشناسیم و برای آن اسم بگذاریم. شناخت احساس در لحظه کمک می کند که با خود ارتباط برقرار کنیم.
- تفکر پشت احساس
تحلیل اینکه پشت این حس نامطلوب چه فکری است؛ آیا این فکر٬ فکری است منطقی یا غیر منطقی؟ فکری است مربوط به بالغ و اکنون و اینجا یا فکری است حاصل آلودگی بالغ به والد یا کودک و یا تفکرات پیش نویسی ما؟
پس از تحلیل تفکرات خود گام بعدی تصحیح فکر ناکارآمد است.
- واکنش دیگران
در شرایط قبل از تغییر٬ عکس العمل دیگران هر چند منفی قابل پیش بینی بوده است ولی در شرایط جدیدی که قصد ایجاد آن را داریم نگران واکنش های جدید اطرافیانمان هستیم به همین خاطر باید قدم به قدم جلو برویم و در عین حال در صورت مواجهه با عکس العملی که آن را پیش بینی نمی کردیم ازطرف مقابل درخواست وقت کرده تا پاسخ مناسبی از طریق بالغمان داشته باشیم. پاسخی عامل (proactive) نه واکنشی. همه ی ما ترجیح می دهیم که دیگران با بالغشان با مارفتار کنند ولی شاید طرف مقابل بدلیل رفتار نامناسب گذشته ما دچار رنجش یا خشم باشد و واکنش مناسبی ندهد درچنین شرایطی نباید دچار یاس و ناامیدی شویم .
- پیامدهای رفتار خود
وقتی کاری را انجام می دهیم هرچند ناسالم و بازی گونه از پیامدهای آن آگاهیم ولی با تغییر رفتار با دو نوع پیامد مواجه می شویم. اول پیامدی که خود رفتار فرد دارد و دوم پاسخی که دیگری به این رفتار می دهد که نمی توانیم آن را مدیریت کنیم. به یاد داشته باشید که در راه تغییر گام های طفل نو پا را داشته باشید. هیچ گاه ندوید. همیشه آرام آرام حرکت کنید تا پیامد قابل پیش بینی تر باشد و ترس از پیامد کم شود.
- تکرار تجربه ها
اگر ترس از تکرار تجارب داریم بررسی کنیم که چقدر رفتارمان متفاوت است. ارتباط پدیده ای پویاست بین دو موجود پویا. توجه داشته باشید که عامل 50 % از تجربه های گذشته خود ما هستیم. اگر در کارهایمان اشتباه می کنیم یا نتیجه ی دلخواهمان را کسب نمی کنیم نباید دیگران را مقصر بدانیم. روشمان را باید تصحیح کنیم. با تغییر رفتار خود می توانیم تجارب جدیدی داشته باشیم.
- بایدهای نابجا
بایدها و نبایدها زندگی را ویران می کنند. در راه تحلیل مقاومت باید و نبایدی وجود ندارد. سعی کنیم حقیقتی را که در حال رخ دادن است درک کنیم.
- ازدست دادن آرامش موجود
اگر آرامشی که ما ترس از دست دادن آن را داریم آرامشی سالم بود موجب برانگیختگی ما نمی شد. ترس از این که ما قادر به تغییر شرایط هستیم یا نه تنها با اقدام عملی ازبین می رود. با گام های طفل نوپا جلو می رویم. گاهی هم زمین خواهیم خورد. ولی برمی خیزیم و در مسیر تغییر به حرکت خود ادامه می دهیم.
نقطه ی مقابل مقاومت٬ طرح اقدام است. یعنی ایجاد روشی که طی آن به سمت چیزی حرکت کنیم که گمان می کنیم برای ما٬ دیگران و دنیایمان بهتر است و نتیجه ی آن رسیدن به مرحله ی استراحت و رضایت حلقه ی تغییر گشتالت است. مراحل ایجاد طرح اقدام آمادگی روانشناختی و تعیین هدفی واضح٬ روشن و دقیق است. در طرح اقدام باید ببینیم چه می خواهیم نه چه نمی خواهیم.(فرد برنده آگاه است که دقیقاً چه می خواهد. حال آن که بازنده یک عمر می داند که چه نمی خواهد.) سپس اولین مرحله را تعیین کنیم و تصمیم بگیریم چطور می خواهیم اولین مرحله را انجام دهیم و به چه مهارت هایی نیاز داریم و به دنبال کسب مهارت ها باشیم. در گام بعدی زمان اقدام را تعیین کنیم و فضای مناسب را برای آن ایجاد کنیم. پاداشی برای خود تعیین کنیم و سپس گام های بعدی هدف را مشخص کنیم.
با تشکر از خانم نازنین ملکوتی بابت خلاصه نویسی این هفته
●احساس والد:والد حمایتگر به دیگری مهر و نوازش می دهد و آیا این مهر احساس نیست.
با تشکر از خانم شهلا لوشگانی بابت گردآوری این مطلب
علائم معکوس مهار از نظر روانی سالم نباش:
کسی که ظاهری خشک دارد و بسیار در چارچوب است (مثال: آدم های با نظم و انضباط بالا و بسیار غیرمنعطف) اگر کسی به آن ها نزدیک شود و مقداری آنها را تحریک کند، آنها دچار ترس هایی می شوند که از زمان بچگی داشته اند و به یک باره هیجانات سرکوب شده در ناخودآگاه که وابسته به مهار از نظر روانی سالم نباش است در درون آن ها فعال می شود و دیوانگی در سطح خودآگاه نشان می دهد.
اصولی غیرقابل تغییر درون خود قرار داده و گفتگو پذیر نیستند. رفتار انفعالی پرخاشگر از خود نشان می دهند. یعنی به ظاهر چیزی نمی گویند اما با انفعال خود کفر همه را در می آورد و در عین حال ممکن است کاری کند که همه را به تعارض بندازد. (مثال: در جمع فامیل، فرد خودش را کنار می کشد و با طرح مسئله که "زن خوب کیست؟" دعوا راه می اندازد و عدم سلامت روان را در آن ها با این بازی به جریان می اندازد و بدون اینکه خودش درگیر شود دیوانگی آنها را با لذت تماشا می کند.
مهار فکر نکن:
فکر کردن می تواند انسان را به سمت رشد، صلح، و حل مسئله و بهبود پیش ببرد و باعث تمایز و تفاوت نوع انسان می شود. اجازه فکر کردن یعنی اعتماد به اندیشه های خود و روند تجزیه و تحلیل از راه سالم به منظور تمیزگذاری آزمون واقعیت و تماس با واقعیت از راه عینی. اگر درست به کنجکاوی پروفسور کوچولوی درونمان پاسخ داده شود و شرایط جهت کشف واقعیت برایمان مهیا باشد، در آینده بالغی کارآمد خواهیم داشت که می تواند واقعیت را خوب بشناسد و بفهمد. بالغ سالم همان است که اجازه فکر کردن دارد و می تواند با واقعیت تماس مستقیم برقرار کند. بالغ فرد سالم به دریافت حقیقت شک می کند و اجازه می دهد که تماس با واقعیت برای او عینی تر باشد. وقتی ما اجازه فکر کردن داریم، سنجش واقعیت، سنجشی بدون گرایش و بدون تمایل شخصی خواهد شد. برای اینکه بتوانم خودم را بشناسم، توانایی فکر کردن لازم است و مهار فکر نکن مانع بزرگ برای خودشناسی است.
والد، بالغ و کودک فرد سالم با هم آمیخته نیست. هرگاه بالغ با کودک یا والد آمیخته شود یعنی تصمیمات و پاسخ به واقعیت عینی نیست و درنتیجه ما دچار درگیری با پیش نویس شده ایم.
از نظر روانی سالم نباش
طیف مهار از نظر روانی سالم نباش از سلامت روانی شروع می شود و بعد از بروز نروز و سایکوز به بیماری که تفکرات و احساساتش هیچ تناسبی با واقعیت بیرون ندارد، می رسیم. شخصیت هر فرد از جنبه های زیستی، روانی، اجتماعی و فرهنگی تشکیل شده. زمینه ژنتیکی بیماری های روانی را نباید با مهار از نظر روانی سالم نباش اشتباه گرفت. این مهار بیشتر در مورد جنبه روانی شخصیت مطرح است.
اجازه از نظر روانی سالم بودن به ما این امکان را می دهد تا از کودکی طوری رشد کنیم که به واقعیت پاسخ مناسب تری بدهیم و یکپارچگی روانی داشته باشیم. این اجازه به این معناست که انعطاف پذیری و ثبات را درون خودمان همسان پیش می بریم که باعث می شود بین فکر و هیجانات خودمان هماهنگی ایجاد کنیم و پاسخ درستی به واقعیت بدهیم. انعطاف پذیری یعنی اینکه بتوانیم نسبت به شرایط درونی خودم، محیط و ارتباطاتم پاسخی بدهم که پاسخ منعطفی باشد. (مثال: کسی از دوستش می پرسد: -امروز بریم برون؟ --نه امروز وقت ندارم. نتیجه گیری فردی که با بالغ درونش ارتباط برقرار می کند و سالم است، این است که "دوستم وقت ندارد". اما نتیجه گیری فردی که این مهار را دارد این است که "دوستم دیگه نمی خواهد برای من وقت بگذارد و می خواهد مرا کنار بگذارد.") ثبات یعنی اینکه در رفتار و تفکراتم یکنواخت باشم. (مثال: در پاسخ به سلام دوستم با گرمی سلام کنم اما بار دیگر، تحت همان شرایط با اخم به دوست خود بی محلی کنم.) سرمنشا سلامت روان اجازه از نظر روانی سالم بودن است و وقتی در درون ما جریان دارد، باعث می شود ما بتوانیم با انعطاف پذیری و ثبات در رفتارمان تعادل ایجاد کنیم و هیجانات و تفکراتمان با هم هماهنگی داشته باشد.
سبب شناسی:
هر چیزی که ما را تهدید کند یا باید حرکتی کنیم تا به آن غلبه کنیم و نابود نشویم یا از خودمان دفاع کنیم. محیط اضطراب زا، تهدید آمیز، نا امن، غیر قابل اعتماد و غیر قابل پیش بینی باعث می شود به درون خودمان فرار کنیم که شاید آنجا امنیت و اعتماد را پیدا کنیم. این به درون خود فرار کردن، ممکن است به خیال پردازی برسد و فرد قصه می بافد و تا جایی پیش می رود که بیگانگی اجتماعی پیدا میکند و دچار خطای شناختی می شود و شاید یه هزیان برسد. این مهار سیر تکاملی مرضی دارد که اگر عوامل ژنتیکی و زیستی را کنار بگذاریم، فرد از دنیای بیرونی دل بریده و به دنیای درونی رو می آورد و آنقدر درگیر می شود تا آنجا که تصورات خود را با واقعیت اشتباه می گیرد و جهت دفاع از خود، تفکراتی می کند که امروز این تفکرات، پایه یا برداشت پایه ای او برای پاسخ به واقعیت شده و چارچوب ناکارآمدی برای پاسخ به واقعیت ساخته.
کسی که در دوران کودکی خیلی بهش فشار وارد می شود، مرزهای او تهدید می شود، کنترل می شود و مورد ضرب و شتم قرار می گیرد و مدام ترسانده می شود و آسیب می بیند، ممکن است دچار این مهار شود. (مثال: کودکی که نیمه شب با فریاد والدین از خواب می پرد. مادری که بن بست مضاعف ایجاد می کند، یک بار به فرزند خود می گوید تو هیچی نمی شوی، بار دیگر می گوید تو باید از همه بهتر و بالاتر باشی)
فردی که اجازه از نظر روانی سالم بودن را دارد، با هماهنگی چهار مولفۀ فکر و هیجان، انعطاف پذیری و ثبات به واقعیت از راه عینی پاسخ می دهد. (راه عینی: آن چیز که ملموس و قابل تعیین باشد)
از نظر جسمی سالم نباش
اجازه سالم بودن و اجازه قدرت جسمی را تجربه کردن، اجازه صلح و دوستی با جسم خود می تواند برای ما زندگی با انرژی و سرزندگی را بهمراه داشته باشد. با داشتن این اجازه می توانیم قدرت جسمی خودمان را برای انعطاف از یک سو و پایداری از سوی دیگر در تعادل با محیط حفظ کنیم. کسی که این اجازه را دارد تغذیه مناسب دارد، به موقع به پزشک مراجعه می کند، ورزش می کند و به سلامتی خود اهمیت می دهد.
فردی که این اجازه را ندارد مدام بیمار، خسته و بی رمق است؛ با افزایش سن برای خودش دردسر درست می کند و دائما در حال دکتر رفتن است. چنین فردی بسیار شکننده است مانند یخی زیر آب گرم بسرعت از هم می پاشد و با تغییرات محیطی انطباق ندارد(مثال: بچه ای که به دلیل شغل والدین صبح زود به مهدکودکی فرستاده می شود که سالم و تخصصی نیست و اضطراب جدایی، رقابت و بازندگی از سایر کودکان بهمراه برخورد با مربی که تخصص ندارد، کودک را به سمتی پیش می برد که با حال بد بتواند بر تنش و اضطراب ناشی از جدایی غلبه حاصل کند. او با بیمار شدن از برخورد با شرایط اضطراب زا و آسیب زای بیرونی اجتناب می کند و به این شکل امنیت حاصل می کند)
سبب شناسی:
· 1) شرایط جسمی هنگام بدنیا آمدن (بچه ای که ضعیف بدنیا می آید)
· 2) شرایط پیش نویسی در خط خانوادگی (پدر و مادری که ترس از مرگ دارند)
· 3) اتفاقات دوران کودکی (نوزادی که به دلیل مشکل مادرزادی در روزهای اولیه زندگی عمل جراحی می شود)
· 4) موقع بیماری چقدر نوازش می گیریم که موقع سلامتی نمی گیریم؛ پس چه خوب که مریض بشیم
شاید مهار مهم تری زیر این مهار از نظر جسمی سالم نباش وجود داشته باشد. مانند مهار وجود نداشته باش که ترس از مردن و نابودی را بهمراه دارد. یا مهار بچه نباش که قدرت نه گفتن را ازدست می دهیم و تنها در شرایطی می توانیم نه بکوییم که مریض باشیم
علائم رو به بالا: مدام بیماری و ترس از آن و همچنین نگرانی و به سمت خرافات پیش رفتن
علائم معکوس شده: فکر می کنیم خیلی نسبت به بیماری ها آگاهی داریم و از دکتر رفتن اجتناب می کنیم. یا اگر کوچکترین مشکلی برای کسی پیش بیاید، مشکل او را بزرگ می پنداریم. به شکل افراطی نگران مریضی دیگرانیم و بطور وسواس گون مواظب سلامتی خودمان هستیم
وقتی احساس عدم تعلق می کنیم نمی توانیم معنای بودن را در ارتباط با دیگران، اشیاء و دنیا پیدا کنیم و بودن ما بی معنا می شود. وقتی کنار چیزی که به آن حس تعلق داریم قرار می گیریم، مسئولیت این تعلق را هم برای خودمان حفظ می کنیم. (مثال: احساس تعلق به اتومبیل و مراقبت از آن)
یکی از جنبه های معنایابی زندگی این است که ما بتوانیم برای بودن خودمان در رابطه دلیل پیدا کنیم و چیزی که این دلیل را نابود می کند مهار متعلق نباش است. وقتی به کسی، جایی، چیزی و نوعی از بودن تعلق نداریم فکر نمی کنیم بودن و زندگی مال ماست و نتیجتاً احساس پوچی بوجود می آید و به دنبال آن افسردگی می آید و دیگر حوصله ای برای ورود به رابطه نداریم.
تحمل ناکامی ویژگی انسان فرارونده است.
احساس منفی نامطلوب: همه باید به من احترام بگذارند و اگر کسی به من احترام نگذارد غیر قابل تحمل است و از هم می پاشم(پشت آن باوری غلط و غیر منطقی می باشد و داشتن این باور به حل مسئله ختم نمی شود.).
احساس منفی مطلوب: دوست بسیار صمیمی من مدتی است که با من مثل قبل صمیمی نیست. نمی توانم بی تفاوت باشم و احساس خوبی ندارم(پشت آن باوری درست و منطقی می باشد و می تواند با صحبت کردن و رنجش زدایی به مسئله پاسخ درستی داده باشد.).
برداشت ما از حقیقت برای ما عین واقعیت است. ناکامی در عین کامیابی در کنار هم معنا پیدا می کند. کامیاب کسی است که ناکامی خود را درک کند، دلایل آن را پیدا کند و در آن جستجو می کند که آیا این ناکامی وابسته به پیش نویس است یا نه.
تعریف استرس: هر گونه تهدیدی که به داشته های جسمی، جنسیتی، عاطفی، روانی، فیزیکی، اقتصادی و ارتباطی به ما وارد شود. در کنترل استرس عواملی مانند پیشگیری، پیش بینی و زمان پیش بینی به ما کمک می کند. در هرم مازلو پله اول نیازهای زیستی، پله دوم نیاز به امنیت، پله سوم نیاز به احساس تعلق داشتن، پله چهارم نیاز به داشتن عزت نفس است. مشکلات پیش نویسی ممکن است ما را روی پله های پایین هرم مازلو بیاورد و نیازهای ما را تهدید کند. تهدید بین آدم های مختلف ممکن است عکس العمل های متفاوتی را ایجاد کند. ممکن است فرد بواسطه پیش نویس خود با مواجهه با تهدید، بجای اینکه راه حلی پیدا کند، به خود تخریب گری دست بزند و همه چیز را خراب تر کند. اما ممکن است فرد دیگری با اینکه می داند شرایط سخت است، ولی خودش را از نظر روانی بالای هرم مازلو نگه می دارد و در عین حال که شرایط سختی دارد، مثلاً یک پدر مهربان باقی می ماند.
پیش نویس زندگی بازنده: با مواجه با سختی در حالت من کودک قرار می گیرم و هیچ حمایتی از خودم نمی توانم بکنم.
پیش نویس زندگی برنده: می دانم شرایط سخت است ولی در درجه اول از خودم حمایت و مراقبت می کنم و به سمتی پیش میروم که دیگران را نیز مورد حمایت خودم قرار دهم.
میزان خوشحالی ما وابسته به وضعیت روانی ماست، نه لزوما
شرایط بیرونی. شرایط بیرونی نیست که ما را آزار می دهد، بلکه نحوه نگرش ما به آن شرایط
است که می تواند ویران کننده و آزارگر باشد. اما می توان نحوه نگرش به ناکامی ها
را به سمت بالغانه تر شدن و خروج از پیش نویس سوق داد.
قرارداد درمانی:
به جای افکار منفی اتوماتیک و در پی آن دید تونلی، نگاه کل نگر داشته باشیم و به سمتی که در ما افکار جدید و مثبت ایجاد کند گام برداریم تا با گذر زمان آن افکار مثبت بخشی از وجود ما شوند و به صورت اتوماتیک در ما اجرا شوند. با خود قرارداد ببندیم تا به بودن و زندگی شخصی خودمان و با دنیایی که در آن زندگی می کنیم و به روابطمان با افرادی که با آن ها ریشه داریم احساس تعلق کنیم و بخواهیم شرایطی ایجاد کنیم که با آنها وقت صرف کنیم و احساس صمیمیت داشته باشیم.